در میان جمع ولی تنها....

چو خوانی بدانی.....

در میان جمع ولی تنها....

چو خوانی بدانی.....

زندگی در عیش مردن در خوشی..

postman
نیل پستمن در مارس سال 1931 متولد شد. وی به مدت 40 سال استاد علوم و فنون دانشگاه نیویورک بود. پستمن یکى از منتقدان و صاحبنظران پرآوازه در عرصه رسانه و تکنولوژى است. وی در مقام یک محقق تواناى آمریکایى جوایز معتبر بسیارى دریافت کرده است از جمله جایزه Christian Lindback به خاطر کیفیت عالى در تدریس و آموزش و نیز جایزه جورج اورول در سال ۱۹۸۷ به دلیل بیان و قلم شفاف و روشن.
وی در سال 2003 میلادی درگذشت.
 
آثار
از پستمن 20 کتاب و بیش از 200 مقاله به چاپ رسیده است. برخی از کتاب های وی عبارتند از:
- زوال کودکى
- زندگى در عیش و مردن در خوشى (۱۹۸۶)
- ساختن پلى به قرن هجدهم و تکنوپولى، تسلیم فرهنگ به تکنولوژى(۱۹۹۲)
 
اندیشه
پستمن در آثار متعدد خود به تاریخ و تأثیر انواع تکنولوژى از جمله تلگراف، صنعت چاپ ، تلویزیون ، کامپیوتر و اینترنت بر زندگى و ذهن بشر مى پردازد و اندیشه پیشرفت و ترقى مثبت را در مورد تاریخ تکنولوژى به خصوص درعرصه ارتباطات جمعى مورد سؤال قرار مى دهد. زمینه استدلال او این است که هر وسیله ارتباط جمعى ازنوعى بازتاب برخوردار است. هر وسیله و ابزارى، صرف نظر از چارچوب محدود و کاربرد اولیه آن، این قدرت را دارد که از محدوده نخستین جدا شود و سیطره خود را در چارچوبى نوین و غیرقابل پیش بینى گسترش دهد. این نقش تا آنجا پیش مى رودکه نه تنها در برداشت و استنباط ما از مفاهیمى مانند نیکى و پارسایى و زیبایى اثر مى گذارد بلکه حتى بالهاى تأثیر خود را بر نوع و چگونگى برداشت و بیان ما از هستى و حقیقت مى گستراند.
یکى از مثالهاى پستمن در این باره اختراع تلگراف است. مورس پس از اختراع تلگراف گفته بود: «تمامى سرزمین ها و ایالت هاى این قاره به یک سرزمین همجوار واحد مبدل خواهند شد». اما اختراع مورس راهى را پیمود که او هیچ گاه پیش بینى نکرده بود: تولید و انتقال سیل عظیمى از اطلاعات که هرچند در بسیارى موارد کم بها، کم اعتبار و بى اهمیت بود در مجموع نسبت و توازن میان خبر و عمل را بر هم مى زد. پیش از اختراع تلگراف و پس از آن سایر رسانه ها از جمله تلویزیون رابطه منطقى و متعادلى میان خبر و عمل وجود داشت اما با اختراع این ابزار این رابطه به شدت دگرگون شد. انسانها در گذشته به دنبال اطلاعاتى بودند که روشنى بخش ساختار و چارچوب واقعى زندگى آنان بود حال آنکه امروزه باید براى اطلاعاتى که به سوى آنها سرازیر است چارچوب واقعى پیدا کنند.
پستمن حتى اختراع به ظاهر کوچک ساعت را داراى پیامدهاى عمیق پیش بینى نشده مى داند او در این باره چنین مى گوید:«در سده هاى ۱۲ و ۱۳ میلادى راهبان کاتولیک بند یکتى که ساعت مکانیکى را اختراع کردند قصد داشتند با چنین اختراعى زمان منظم عبادات و مراسم مذهبى را مشخص کنند، در حقیقت هم همین کار را کردند. اما آنچه در این خصوص پیش بینى نشده بود این بود که ساعت صرفاً تعیین کننده زمان نیست بلکه وسیله اى است که اعمال انسان را به گونه اى کنترل و زمانبندى مى کند.»
بدین ترتیب در اواسط قرن ۱۴ میلادى ساعت به بیرون از دیوار صومعه ها راه پیدا کرد و نظم و ترتیب دقیقى در زندگى کارگران و بازرگانان به وجود آورد. ساعت مکانیکى مفهوم تولید قاعده مند، زمان کار قاعده مند وتولید استاندارد را امکان پذیر ساخت. بدون ساعت، سرمایه دارى پدید نمى آمد اما شگفتى بزرگ در همینجاست: ساعت که آن را مردانى اختراع کردندکه قصد داشتند زندگى خود را وقف خدمت خدا کنند به صورت تکنولوژى اى با بزرگترین بهره براى کسانى درآمد که زندگى خود را یکسره وقف کسب ثروت و مادیات کرده بودند. تکنولوژى همواره نتایج پیش بینى نشده اى داشته است.
اما مقصود پستمن از تکنولوژى چیست؟ او مى گوید که تکنولوژى نه صرف ماشین آلات و تجهیزات ماشینى بلکه نظام اعتقادات تشکیل دهنده یک دنیاى فکرى تکنولوژیک است . این نظام اعتقادى شامل عقایدى از این قبیل است: هدف اولیه و اصلى فکر انسان کارایى است؛ محاسبه گرى تکنیکى از هر لحاظ بدتر از داورى انسان است، آنچه را نمى توان اندازه گیرى کرد وجود ندارد و کار و امور شهروندان را به بهترین نحو مى توان توسط متخصصان تکنیکى هدایت کرد.
پستمن تصریح مى کندکه سیطره تکنولوژى و تفکر وابسته به آن خود به یک کیش جدید بدل شده است که مى کوشد همه چیز را تحت سلطه و انقیاد خود درآورد.او تکنولوژى را به صراحت نوعى ایدئولوژى مى خواند و مى گوید: «الهیات شایع حاصل از تکنولوژى جدید مستلزم آن است که همه هوش و خرد و توان خود را متمرکز بر این پرسش کنیم که تکنولوژى چه کارهایى برایمان انجام مى دهد اما تقریباً هیچ پرسشى در این باره نمى کنیم که چه چیزهایى را به زوال و انحطاط مى کشاند و نابود مى کند».
پستمن منکر فایده هاى تفکر تکنولوژیک نیست. او مى پذیرد که دستاوردهاى تکنولوژى فواید چشمگیرى براى بسیارى از مردم داشته است و تصریح مى کند: «اما تا زمانى که این فواید با گرایش نسنجیده به کسب قدرت و سیطره خداگونه برطبیعت، این پندار که ابداعات تکنولوژیک مترادف با پیشرفت و ترقى انسان است، و تفکر تکنولوژیک بهترین راه حل براى عمیق ترین مسائل انسان است توأم باشد خود را غرق خیالبافى هاى کودکانه و امیدهاى واهى کرده ایم و در پى یک بت ضعیف و ناتوان رفته ایم». به عقیده پستمن خوش بینى ما نسبت به تکنولوژى مى تواند به شکلى از بت پرستى بدل شود و اعتقادمان به خوب بودن ذاتى آن مى تواند به طور مطلق نادرست باشد. بهترین نوع نگاه به تکنولوژى این است که بدانیم تکنولوژى بخشى ازطرح و مشیت خدا نیست بلکه محصول خلاقیت و نخوت انسان است و استعداد خیر و شر آن بستگى تمام به آگاهى ما نسبت به عملکرد تکنولوژى و تأثیرى دارد که بر ما مى نهد.
پستمن براى دگرگونى هاى حاصل از تکنولوژى پنج مؤلفه بر مى شمارد . نخست اینکه ما همواره براى تکنولوژى بهایى مى پردازیم . هرچه تکنولوژى عظیم تر باشد بهاى آن بیشتر است. دوم اینکه در نسبت با تکنولوژى همیشه برخى برنده وبرخى بازنده اند و برنده ها سعى دارند بازنده ها را متقاعد کنند که واقعاً برنده هستند. سوم اینکه درهر تکنولوژى بزرگ یک پیش داورى وتعصب اجتماعى سیاسى یا معرفت شناسانه وجود دارد. گاه این پیش داورى و گرایش نهفته براى ما بسیار سودمند است اما گاه نیز چنین نیست. براى مثال صنعت چاپ سنت شفاهى را نابود کرد، تلگراف فضا را از بین برد، تلویزیون کلام را خوار و خفیف کرد و کامپیوتر شاید زندگى اجتماعى را تضعیف کند.
چهارم اینکه تغییر و دگرگونى حاصل از تکنولوژى یک تغییر افزودنى نیست بلکه تغییرى بوم شناختى است به این معنى که هر چیزى را تغییر مى دهد و بنابراین مهمتر از آن است که یکسره در دستان بیل گیتس رها شود و پنجم اینکه تکنولوژى متمایل به آن است که به امرى اسطوره اى بدل شود یعنى به صورت بخشى از نظم و نظام طبیعى اشیا درآید، از این رو مستعد آن است که بیش از اندازه لازم زندگى ما را تحت کنترل خود درآورد.
از نگاه پستمن فرهنگ را می توان از نظر ادواری به سه دوره تقسیم کرد:
1ـ فرهنگ انسان ابزارمند
دراین دوره به نظر پستمن حدتوانایی های انسان محدوداست. مذهب مولد گفتمان های فرهنگی است و از این نظر همواره به مذهب رجوع داده می شود. دراین معنا، فرهنگ انسان ابزارمند فرهنگ مذهبی و مبتنی بر مذهب است.
2ـ فرهنگ انسان تکنوکرات یا صنعتمدار
پستمن اعتقاددارد که دراین دوره، راه روشنفکری از راه مذهب جدامی شود. در این دوره است که روشنفکری درتقابل با شریعتمداران قرارمی گیرد. دراین دوره روشنفکری مولد گفتمان فرهنگی است و فرهنگ، مبتنی بر کتاب و ادبیت اثر است. به جای مذهب دراین دوره به متن ارجاع می شود.
3ـ فرهنگ تکنوپل، با صنعت محور
دراین دوره به اعتقاد پستمن کالا که محصول صنعت است قدرت داوری را از انسان سلب می کند. دراین دوره فرهنگ مبتنی بر کالاست و کالا ارزش مسلط است.
کتاب از جایگاه والای خود تاحد یک کالا نزول می کند و رسانه ها با تولید اطلاعات به عنوان کالایی قابل مصرف بر فرهنگ و بر انسان تسلط می یابند. آنها هستند که اکنون گفتمان فرهنگی را به میل و اراده خود شکل می دهند. سپس او دوره های یادشده را به دو دوره کاهش می دهد: فرهنگ مبتنی بر متن و فرهنگ مبتنی بر تصویر. به نظرپستمن فرهنگ مبتنی بر متن از مفاهیم مجرد نشان داد این مفاهیم تولید معنا می کنند و معنازا هستند، گفت وگو بر محور معنازایی فرهنگ مبتنی بر متن است که شکل می گیرد.
به نظر او رسانه هایی مانند اینترنت و تلویزیون به جای معنازایی، از معناها معنازدایی می کنند. درنتیجه ادبیات از ادبیت تهی می شود و از این رو دموکراسی که بر گفت وگو و ادبیت استوار است نامتحقق می ماند. در فرهنگ مبتنی بر تصویر اما، تصویر یک مفهوم مطلق است که نمی شود آن را انکارکرد. پس گذر از متن به تصویر در عصر رسانه ها به مفهوم گذار از فرهنگ گفت وگو به فرهنگ یکسونگر و مطلق خواه است. به این جهت عصر رسانه ها به رغم صنعت محوری از نظر فرهنگی نوعی رجعت است به گذشته، بازگشت به همان عصر حاکمیت مذهبی است.
پستمن اعتقاد داشت که ساختن عقیده به معنای ساختن انسان است. آگاهی در نظر او آزادی می آورد، به گمان او در عصر ارتباطات آزادی انسان به دلیل صنعت محوری رسانه ها درخطر است. از گفته های اوست: «مشکل تلویزیون این نیست که به موضوعات سرگرم کننده می پردازد. مشکل تلویزیون این است که به هر موضوعی به شکل سرگرم کننده می پردازد.» او پیشگویی می کرد که فرهنگ در مغرب زمین روزی درحد یک نمایش روحوضی کاهش خواهدیافت. آنگاه کتاب از میان خواهد رفت جای صنعت چاپ را تلویزیون و اینترنت خواهدگرفت. از اینجا تا تحمیق آدمی ـ در نظر او ـ چندان راه درازی نیست.
منتقدان او را به بدبینی، به محافظه کاری و حتی به ارتجاع فرهنگی متهم می کردند. آنها استدلال می کردند که بیننده اگر آگاه باشد، می تواند به درستی از رسانه ها استفاده کند.
پستمن در کتاب «زوال کودکی» هشدار می دهد تلویزیون عاملی است که ذهن انسان را تاحد ذهن یک کودک فرومی کاهد. از این نظر مولد یک فرهنگ کودکانه است و رواج دهنده، اطلاعات فرهنگی سهل الوصول که زود فراموش می شود.
او روزی گفته بود: "با حاکمیت هر چه بیشتر رسانه های صوتی و تصویری، نباید تعجب کرد اگر روزی مردم منصبهای سیاسی و سرنوشت خود را نیز به بازیگران بسپارند". از طنزهای روزگار این بود که روزی که پیکرش را در خاک می نهادند، اعلام شد: "آرنولد شواتزنگر به فرمانداری کالیفرنیا انتخاب شده است"!

god can...

When you feel unlovable, unworthy and unclean,
when you think that no one can heal you,
Remember, Friend,
God Can
وقتی احساس نا توانی در دوست داشتن می کنی
وقتی احساس بی لیاقتی می کنی
وقتی احساس نا پاکی می کنی
وقتی احساس می کنی کسی نمی تونه درد ها تو التیام ببخشه
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه
When you think that you are unforgivable
for your guilt and your shame
Remember, Friend,
God Can.

وقتی احساس می کنی قابل بخشش نیستی
برای شرم و گناه هات
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

When you think that all is hidden
and no one can see within
Remember, Friend,
God Can.

وقتی فکر می کنی همه چیز پنهانه
و هیچکس نمی تونه درون رو ببینه
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

And when you have reached the bottom
And you think that no one can hear
Remember my dear Friend
God Can.

وقتی به انتها می رسی و فکر می کنی
هیچکس صدایت را نمی شنود
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

بخوان دعای فرج را...

بخوان دعای فرج را ، دعا اثر دارد


دعا کبوتر عشق است ، بال و پر دارد


بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب


که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد


بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور


که صبر ،میوه شیرین تر از ظفر دارد


بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان


نسیم لطف خدا ، انس بیشتر دارد


بخوان دعای فرج را و نا امید مباش


بهشت پاک اجابت ، هزار در دارد


بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است


خدای را، شب یلدای غم سحر دارد


بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال


مسافر دل ما ، نیت سفر دارد


بخوان دعای فرج را که آسمان ها را


شمیم غنچه نرگس، ز جای بردارد


بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک


که یار، گوشه ی چشمی به چشم تر دارد


بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا


ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد


بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز


که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد


بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا


حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد


غروب و دامنه نورآفتاب و شفق


بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد